عزیزم هیچ وقت نگو که مرا ترک خواهی کرد که ان روز روز مرگ خنده هامه. روز رفتن تو مساویه با نابودی من. هیچ وقت دستهای سردمو تنها نزار که میمیرم . عزیزم هیچ وقت نرو وتنهام نزار . کاش میشد باور کنی که چقد دوستت دارم من هنوز نمیدانم که باید حرفهایت را باور کنم یا کارهایی که میکنی. مدتی است که احساس میکنم فقط نقش مزاحم را برایت دارم. نمیدانم چرا ولی احساس میکنم دیگر مرا دوست نداری و همین روزهاست که کوله بارت را جمع خواهی کرد و خواههی رفت و من میمانم و دیوانگی و جنون که چه کنم. امید عزیز من میدانم که خیلی بدی کردم اما این راهش نیست به خدا درست نیست که اینطوری منو تنها بزاری و بری به خدا هنوز دوستت دارم . میدونم اشتباه کردم منو ببخش و برکرد .بدون تو نمیتونم باشم. برگرد دوستت دارم من اشتباه کردم .
اگه روزی من مردم و من رو دوست داشتی هر پنج شنبه به مزارم بیا گل سرخی بر روی قبرم بگذار تا همیشه ان گل سرخی که به تو داده بودم را بیاد بیاورم ولی...... اگه تو مردی من فقط یک بار به مزارت میام و ان دسته گل سفید مریم رو که با خون خودم سرخ خواهم کرد رو برات هدیه میارم و عاشقانه در کنارت جون میدم تا بدونی که هیچ وقت تنها نیستی
< type=text/java>GetBC(195);>
آرشیو نظرات نوشته شده توسط (امید) در پنجشنبه بیست و یکم تیر 1386 ساعت 7:17 بعد از ظهر موضوع عشق | لینک ثابت
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |